بُرشی از کتاب «قلبهایی که نمیایستند»| ایثار
کماندوی زبده
قبل از انقلاب غفور دیپلمش را گرفت. همان موقع پدرم برای رفان غفور به ارتش استخاره کرد، ولی استخاره بد آمد. تقریباً نزدیک انقلاب بود و چند ماه بعد انقلاب شد. بعد از انقلاب پدرم دو مرتبه استخاره کرد و این بار استخاره خوب آمد. غفور وارد ارتش شد. برای دورهی آموزشی به شیراز رفت. سال ۵۸ و ۵۹ در اهواز و شلمچه بود. غفور دورههای سخت تکاوری را پشت سر گذاشته بود. آن قدر خبره بود که قادر بود از فاصلهی پانزده متری یک سوزن را هدف قرار دهد و با یک تیر آن را بزند.
پاسگاه، غفور و چند تا از بچهها
منطقهی کارخانه قند حوزهی استحفاظی این سه نفر بود؛ عباس اوجانی، رضا مدیر روستا و غفور. در بحبوحهی انقلاب، مردم ریختند جلوی پاسگاه کارخانه قند، طولی نکشید که پاسگاه را گرفتند. من بودم و غفور و خسرو و چند تا از بچههای محل، پاسگاه را تصرف کردیم. اولین کاری که کردیم یک تیربار گذاشتیم بالای پشت بام پاسگاه. مردم خیلی شادی میکردند. بچهها سلاحها را برداشتند و از پاسگاه رفتند بیرون، بعدها انقلابیون سلاحها را از آنها پس گرفتند.
ایثار
غفور هم مثل همه خواهر و برادرهایش به درس اهمیت میداد و نسبتاً درس خوان بود. تابستان که میشد پسرها باید نقش دیگری را در خانواده ایفا میکردند؛ هر روز صبح لباس کار به دست، آماده میشدند تا بروند سر زمینهای صیفیکاری و روزمزدی کار کنند. آن روزها غفور هرچقدر کار میکرد، بدون چشم داشت درآمدش را تقدیم پدرش میکرد. گاهی اوقات هم اگر موقعیتی دست میداد دست بهخیرمیشد و به دیگران هم کمکی می کرد. یک بار که از سرزمین بر میگشتیم، دیدیم دو نفر در حال مشاجره و درگیری هستند. غفور جلو رفت و علت دعوا را پرسید، معلوم شد که یکی از افراد گلدان فروش است و گلدانی را که فروخته، کمی لبه اش پریده! خریدار هم گلدان را پس آورده بود و خلاصه گلدان فروش میگفت: «من سالم تحویل دادم و قبول نمی کنم! پس نمی گیرم!»
کار به دعوا و مشاجره کشیده بود. غفور با صورتی که از شدت آفتاب سوخته بود و خستگی از سر و رویش می بارید با لبخند بین دو نفر ایستاد و مبلغ شصت تومان به خریدار داد و او را راضی کرد و رفت. بعد گلدان را بین گلدان های دست فروش گذاشت. صلواتی فرستادند و غائله با گذشت غفور ختم به خیر شد. به غفور گفتم: چرا گلدون رو برنداشتی؟ تو که پولشو دادی؟ گفت: «گلدون فروش آدم ضعیفیه، اگه ما کمکش نکنیم، کی میخواد کمکش کنه؟»
انتهای پیام/